لغت نامه دهخدا
زرقان. [ زَ ] ( اِخ ) شهرکی است خرم و آبادان و با نعمت بسیار به ناحیت پارس. ( حدود العالم ). مرکز بخش زرقان شهرستان شیراز است که در 35 هزارگزی شمال خاوری شیرازو بر کنار شوسه شیراز به اصفهان واقع است و 6000 تن سکنه و در حدود 67 باب دکان و دو دبستان دارد. ( ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ). این ناحیه محل آخرین پیروزی قطعی نادرشاه بر اشرف افغان است. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماده قبل و فارسنامه ناصری شود.
زرقان. [ زَ ] ( اِخ ) ده مرکزی دهستان شراء است که در بخش رزن شهرستان همدان واقع است و 884 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
زرقان. [ زَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رودقات است که در بخش مرکزی شهرستان رودقات است و 1670 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
زرقان. [ زَ ] ( اِخ ) دهستان حومه بخش زرقان شهرستان شیراز است. این دهستان از نه آبادی تشکیل یافته و در حدود 8700 تن سکنه دارد و قرای مهم آن عبارتند از: لپوئی ، مرگلو، دودج زرقان. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).
زرقان. [ زَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان براکوه است که در بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع است و 896 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).