رسولی

لغت نامه دهخدا

رسولی. [ رَ ] ( حامص ) رسالت و پیغامبری. ( ناظم الاطباء ). پیغامبری. || پیغام رسانی. ( فرهنگ فارسی معین ). فرستادگی. ( ناظم الاطباء ). سفارت. سفیری. ایلچی گری. نمایندگی : پس پسر عضدالدوله... را به رسولی به غزنه فرستاد. ( فارسنامه ابن بلخی ص 118 ).
چو سلطان خود کند حالی رسولی
رسولی دگر باشدفضولی.پوریای ولی.احمدبن ابی الاصبع به رسولی نزدیک عمر و برادر یعقوب آمد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 296 ). این سلیمانی به رسولی و شغل بزرگ آمده است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 296 ). به چند دفعت خواستند که به رسولیها برود و حیلت کرد تا ازوی درگذشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 255 ). به رباط مانک علی میمون قرار گرفت [ بوصادق ] و بر وی اعتماد کردند پادشاهان و رسولیهای بانام کرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 207 ).
قیدافه خوانده ام که زنی بود پادشاه
اسکندر آمدش به رسولی سخن گزار.خاقانی.- به رسولی فرستادن ؛ بنمایندگی و ایلچی گری فرستادن. بسمت سفیر و نماینده به جایی روانه ساختن : به روزگار سامانیان یک بار وی را به رسولی به بخارا فرستاده بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 685 ). خواجه ابوالقاسم حصیری را و قاضی حسن بوطاهر تبانی راخویش این امام بوصادق تبانی به رسولی فرستاد نزدیک ارسلان خان و بغراخان تا عقد و عهد تازه کرده آید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 536 ). قرار گرفت که عبدالجبار پسروزیر آنجا به رسولی فرستاده آید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 383 ).
- رسولی کردن ؛ ایلچی گری کردن. رسول شدن. نمایندگی داشتن. سفیر بودن : رسولی ها کرده بود به دو دفعت و به بغداد رفته. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 363 ). وی را بنواخت و گفت این یک رسولی بکن چون بازآیی قضای نشابور به تو دادیم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 538 ).
|| ( ص نسبی ) منسوب است به رسول که به سفارت دلالت دارد. ( از لباب الانساب ).
رسولی. [ رَ ] ( اِخ ) یا ائمه رسولی.رسولیان. رجوع به ائمه رسولی و رسولیان یمن شود.
رسولی. [ رَ ] ( اِخ ) محمدبن احمدبن قاسم بن رسولی بغدادی ، فقیه شافعی ، مکنی به ابوالسعادات. او در مسائل خلافی سخنان خوب دارد و شعر نیکو می گفت. رسولی به خراسان سفر کرد و در آنجا بسال 544 هَ. ق. درگذشت. وی از جعفربن احمد سراج و ابوالقاسم بن بیان رزاز و جز آن دو حدیث شنید و ابوسعد سمعانی و جز وی از او روایت دارند. ( از لباب الانساب ).

فرهنگ فارسی

ایمه رسولی آل رسول .سلسله ای که افراد آن از ۶۲۶ه.ق./۱۲۲۹م.تا ۸۵۸ه.ق./۱۴۵۴م. در یمن حکومت کرده اند .این سلسله جانشین ایوبیان گردید و از حضرموت تا مکه را تحت امر خود آورد و قریب دو قرن فرمانروایی داشت . وجه تسمیه آن بدین جهت است که مسعود آخرین سلطان سلسله ایوبی عربستان در سال ۶۱۹ ه. ق. پسر رسولی را که خلیفه عباسی پیش او فرستاده بود و به علی ابن رسول معروف شد بحکومت مکه تعیین کرد و پسر ابن علی یعنی نورالدین عمر پس از وفات مسعود در سال ۶۲۵ه.ق.در یمن مستقر گردید و سلسله رسولیان را تشکیل داد.افراد این سلسلهازین قرارند:۱- عمر بن علی بن منصور. ۲- یوسف مظفر ۳- عمر اشرف ۴ - داود موید ۵ - علی مجاهد ۶ - عباس افضل ۷ - اسماعیل اولاشرف. ۸ - احمد ناصر ۹ - عبدالله منصور. ۱٠ - اسماعیل دوم اشرف . ۱۱ - یحیی ظاهر. ۱۲ - اسماعیل سوماشرف. ۱۳ - یوسف مظفر.این سلسله را بنی طاهر منقرض کردند.
۱ - رسالت پیغام رسانی . ۲ - پیغامبری
محمد بن احمد بن قاسم بن رسولی بغدادی فقیه شافعی مکنی به ابو السعادات.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم