زبان گیری کردن

لغت نامه دهخدا

زبان گیری کردن. [ زَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) از حال لشکر مخالف تحصیل اطلاع کردن. زبان گرفتن. زبان گیری : تا نزدیک نهاوند رسید آنجا زبان گیری کرد و اخبار احوال لشکر فرس معلوم نمود و بازگشت. ( ترجمه تاریخ اعثم کوفی نسخه خطی ص 97 ). رجوع به زبان گیر و زبان گرفتن و زبان گیری شود.

فرهنگ فارسی

مخالف تحصیل اطلاع کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال رابطه فال رابطه فال عشقی فال عشقی فال آرزو فال آرزو