مغن

لغت نامه دهخدا

مغن. [ م ُ غ ِن ن ] ( ع ص ) رودبار بسیارعلف. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مغن. [ م َ ] ( معرب ،اِ ) یکی از مواد شیمیایی ( بی اکسید منگنز ) که در ساختن لعاب قهوه ای به کار می رود. مغن در کوههای اطراف تهران و نایین وجود دارد. ( از فرهنگ فارسی معین ).
مغن. [ م ُ غ َ ] ( اِ ) آتش پرستان. ( آنندراج ). و رجوع به مغ و مغان شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) یکی از مواد شیمیایی که در ساختن لعاب قهوه یی بکار رود . مغن در کوههای اطراف تهران و نایین وجود دارد.
رود بار بسیار علف
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن فال اوراکل فال اوراکل