سوام

لغت نامه دهخدا

سوام. [ س َ ] ( ع اِ ) چرنده. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). || گوی که زیر هر دو چشم اسب است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
سوام. [ س ُ ] ( ع اِ ) بها. ( منتهی الارب ). بها. قیمت. ( ناظم الاطباء ). || نام مرغی است. || ( مص ) بها کردن متاع. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

گله و رمۀ گاو و گوسفند و اسبان و شتران در حال چریدن.

فرهنگ فارسی

بها نام مرغی است بها کردن متاع
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال کارت فال کارت فال اوراکل فال اوراکل فال قهوه فال قهوه