رسب

لغت نامه دهخدا

رسب. [ رَ ] ( ع مص ) مصدر به معنی رسوب. ( از متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به رَسَب و رسوب شود.
رسب. [ رَ س َ ] ( ع مص ) مصدر به معنی رسوب. ( از اقرب الموارد ). رجوع به رسوب شود.
رسب. [ رَ س َ ] ( ع ص ، اِ ) شمشیر درگذرنده. ( ناظم الاطباء ). شمشیر درگذرنده در ضریبة. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). شمشیر نهان شونده در ضریبه. رُسَب. ( از اقرب الموارد ).
رسب. [ رُ س َ ] ( ع ص ، اِ ) مرد عاقل و بردبار. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || به معنی رَسَب ، یعنی شمشیر نهان شده در ضریبه. ( اقرب الموارد ). و رجوع به رَسَب شود.
رسب. [ رُ س َ ] ( اِخ ) نام شمشیر آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

نام شمشیر آن حضرت صلی الله و علیه و آله
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال ابجد فال ابجد فال فرشتگان فال فرشتگان فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی