لغت نامه دهخدا
ده سفید. [ دِه ْ س ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش اسدآباد شهرستان همدان. واقع در 37هزارگزی شمال باختری قصبه اسدآباد. سکنه آن 215 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
ده سفید. [ دِه ْ س ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 27هزارگزی شمال باختری نورآباد. دارای 540 تن سکنه است. آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفه علهیا هستند و زمستان قشلاق می روند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
ده سفید. [ دِه ْ س ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سگوند بخش زاغه شهرستان خرم آباد. واقع در 21هزارگزی باختر زاغه. دارای 510 تن سکنه است. آب آن از سراب چشمه های آبستان تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو است. ساکنین از طایفه سگوند بوده زمستان قشلاق می روند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
ده سفید. [ دِه ْ س ِ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 6هزارگزی خاور الیگودرز. دارای 274 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
ده سفید. [ دِه ْ س ِ ]( اِخ ) دهی است از دهستان دالایی بخش خمین شهرستان محلات. واقع در باخترخمین. آب آن از قنات تأمین می شود.سکنه آن 297 تن. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).