خاک غربت

لغت نامه دهخدا

خاک غربت. [ ک ِ غ ُ ب َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مقابل خاک وطن. منزل مسافران. ( آنندراج ) :
خاک غربت نیست دامنگیر سستی بند پاست
سخت این زنجیر بر پایم گرانی می کند.دانش ( از آنندراج ).گر بود چشم تری گرد کدورت توتیاست
خاک شورانگیز غربت سرمه چشم من است.اسیر( از آنندراج ).خاک غربت بود آئینه ارباب سخن.صائب ( از آنندراج ).از سفر روشن کند سالک چراغ معرفت
لعل را در دیده باشد خاک غربت توتیا.شفیع اثر ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

مقابل خاک وطن منزل مسافران
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم