بدبویی

لغت نامه دهخدا

بدبویی. [ ب َ ] ( حامص مرکب ) عفونت و گندگی. ( ناظم الاطباء ). دفر. گندگی. گندایی. بخار. نتن. عفونت. ( یادداشت مؤلف ): خَمَن ؛ بدبویی. ( منتهی الارب ). چون رنیاد را در دهان نگاه دارند بدبویی دهان و درد دندان را زایل گرداند. ( ریاض الادویه ).

فرهنگ عمید

گندیدگی، تعفن.

فرهنگ فارسی

تعفن گندیدگی مقابل خوشبویی عطر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال فنجان فال فنجان فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال سنجش فال سنجش