برلاس

لغت نامه دهخدا

برلاس. [ب َ ] ( مغولی ، ص ، اِ ) مرد دلاور و بهادر و پاک نژاد. ( ناظم الاطباء ). قهرمان و دلیر. ( فرهنگ فارسی معین ).
برلاس. [ ب َ ] ( اِخ ) یکی از چهار قبیله بزرگ جغتای ، که پدر تیمور لنگ ازین قبیله بود. ( فرهنگ فارسی معین ) :
ز برلاس و ارلاس و بیشش شمار
نمودند چندین یسال از یسار.هاتفی ( از تیمورنامه ).

فرهنگ فارسی

یکی از چهار قبیله بزرگ جغتای . پدر تیمور لنگ ازین قبیه بود .

دانشنامه آزاد فارسی

بُرْلاس
(یا: برولاس؛ بُرُلاس) طایفۀ مغول، از گروه نیرون مطلق، در تقسیم بندی های مغولان قدیم از اصلی ترین طوایف مغول. اینان در تصرف ایران شرکت داشتند. امیرتیمور از برلاس های ماوراءالنهر بود و جمعی از سرداران او از این طایفه بودند. امیر ایرکو برلاس و پسرش سلطان اویس از ۷۹۵ تا ۸۱۹ق حکومت کرمان را در اختیار داشتند و اعقابشان تا انقراض قاجاریه با عنوان آقایان انار، کلانتران مورثی بخش انار بودند. خوانین برلاس در حکومت شاهرخ تیموری و جانشینانش، حکومت چند ناحیۀ ایران نظیر شوشتر و دزفول را در دست داشتند. گروهی از برلاس ها همراه ظهیرالدین بابر به هندوستان رفتند و گروهی دیگر در نواحی شرقی خراسان ایران مستقر شدند که طایفۀ بزرگ قرایی، از طوایف تربت حیدریه، ازجمله آنان است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال حافظ فال حافظ فال مکعب فال مکعب فال زندگی فال زندگی