لغت نامه دهخدا
ده نو. [ دِه ْ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد. دارای 180 تن سکنه. آب از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفه چواری هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
ده نو. [ دِه ْ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش ایذه شهرستان اهواز. واقع در 18هزارگزی خاوری ایذه و دارای 175 تن سکنه. آب آن از چاه و قنات تأمین می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
ده نو. [ دِه ْ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 68هزارگزی شمال خاوری بهبهان. دارای 125 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفه بختیاری هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
ده نو. [ دِه ْ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان آل حرم بخش کنگان شهرستان بوشهر.واقع در 82هزارگزی جنوب خاوری کنگان. سکنه آن 300 تن. آب آن از چاه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
ده نو. [ دِه ْ ن َ ] ( اِخ )دهی است از دهستان گله دار بخش کنگان شهرستان بوشهر.واقع در 68هزارگزی جنوب خاوری کنگان. سکنه آن 505 تن. آب آن از چاه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
ده نو. [ دِه ْ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش سروستان شهرستان شیراز. واقع در 6هزارگزی جنوب باختری سروستان. سکنه آن 506 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
ده نو. [ دِه ْ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان یوسف وند بخش سلسله شهرستان خرم آباد.واقع در 17هزارگزی باختر الشتر. دارای 360 تن سکنه.آب آن از رود کهمان. ساکنین از طایفه یوسف وند بوده زمستان قشلاق می روند. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
ده نو. [ دِه ْ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان علامرودشت بخش کنگان شهرستان بوشهر. واقع در 100هزارگزی جنوب خاوری کنگان. سکنه آن 169 تن. آب آن از چاه و قنات تأمین می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
ده نو. [ دِه ْ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قره باغ بخش مرکزی شهرستان شیراز. واقع در 21هزارگزی جنوب خاوری شیراز. سکنه آن 214 تن. آب آن از چشمه و چاه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).