هنو

لغت نامه دهخدا

هنو. [ هَِ ن ْوْ ] ( ع اِ ) هنگام. || ( اِخ ) پدر قبیله ای است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

هنگام پدر قبیله ایست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم