لغت نامه دهخدا
ابن عدی. [ اِ ن ُ ع َ دی ی ] ( اِخ ) ابوزکریا یحیی بن عدی بن حمیدبن زکریای منطقی ، نصرانی یعقوبی. نزیل بغداد.شاگرد ابوبشر متی بن یونس و ابونصر فارابی. وفات 363یا 364 هَ.ق. او سرآمد منطقیین عصر خویش بود و کتب بسیار بخط خود نوشت ، دو بار تفسیر طبری را نسخه کرده بملوک هدیه فرستاد. ابن قفطی نزدیک چهل کتاب اعم از تصنیف مستقل یا تفسیر و شروح کتب ارسطو و اسکندر و دیگران از او شمرده است. ابن عدی در هشتادویک سالگی درگذشت و در یکی از کنایس بغداد دفن شد. و ازجمله کتب اوست : ترجمه نوامیس افلاطون و طیماوس و اقریطن در نوامیس و مقولات عشر ارسطو با تفسیر اسکندر افرودیسی و طوبیقا و شروح اسکندر و شرح اربعالاواخر امونیوس و انالوطیقای اول و سوفسطیقا با شرح اسکندر و بؤطیقا ( مبحث الشعر ) با شرح اسکندر و شرح ثامسطیوس و شرح طبیعیات ارسطو و شرح آثار علویه و کتاب النفس با تفسیر امقیدورس. و مقداری از الهیات ارسطو ( کتاب الحروف ) و ترجمه شروح ثامسطیوس ، کتاب السماء و العالم و اخلاق وآثار علویه و ماوراءالطبیعه ثاوفرسطس و کتاب الزراعه قسطوس. و ابن الندیم از کتب او تفسیر طوبیقای ارسطو و مقاله ای در بحوث اربعه و رساله ای در نقض حجج قائلین به تعلق افعال بخدای تعالی و اکتساب به عبد را نام برده است و گوید یحیی بن عدی بمن گفت که شبانه روز یکصد ورقه ( رجوع به ورقه سلیمانی شود ) کتابت میکند.