اب ورز

لغت نامه دهخدا

( آب ورز ) آب ورز. [ وَ ]( نف مرکب ) آب باز. شناگر. سباح. || ملاح.

فرهنگ معین

( آب ورز ) (وَ ) (ص فا. ) ۱ - شناگر. ۲ - غواص . ۳ - ملاح .

فرهنگ فارسی

( آب ورز ) ( اسم ) ۱ - آب باز شناگر. ۲ - غواص . ۳ - ملاح .
آب باز شناگر
آب باز، شناگر، غواص، آب ورزی: آب بازی، شناگری، غواصی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم