دیر مهر

لغت نامه دهخدا

دیرمهر. [ م ِ ] ( ص مرکب ) دیرآشنا. دیرجوش. که آسان تن به محبت ندهد. که پس از زمانی دراز ابراز محبت کند. مقابل زودکین :
فلک کو دیرمهرو زودکین است
در این محنت سرا کار وی این است.جامی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال حافظ فال حافظ فال ارمنی فال ارمنی فال رابطه فال رابطه