خبردار شدن

لغت نامه دهخدا

خبردار شدن. [ خ َ ب َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) مطلع شدن. ( از ناظم الاطباء ). اطلاع یافتن. آگهی یافتن. واقف شدن. هوشیار شدن. بیدار شدن. ( از ناظم الاطباء ) :
عالم بی خبری طرفه بهشتی بوده ست
حیف و صد حیف که ما دیر خبردار شدیم.صائب.

فرهنگ فارسی

مطلع شدن اطلاع یافتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت