حسینی کاشانی

لغت نامه دهخدا

حسینی کاشانی. [ ح ُ س َ ] ( اِخ ) یکی از شعرا و سادات کاشان است و خواهرزاده میرحیدر معمائی بوده. ( قاموس الاعلام ترکی ) ( فهرست تحفه سامی ) ( صبح گلشن ) ولیکن در آتشکده آذر میرحسینی یاد شده است. از اوست :
فلک بی طالعی چون من ندارد
چراغ بخت من روغن ندارد.
بدرد هجر هر کو مبتلا شد
علاجی بهتر از مردن ندارد.

فرهنگ فارسی

یکی از شعرا و سادات کاشان است و خواهر زاده میر حیدر معمائی بوده است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال تاروت فال تاروت فال درخت فال درخت فال نخود فال نخود