حبابه

لغت نامه دهخدا

( حبابة ) حبابة. [ ح َ ب َ ] ( ع اِ ) یکی حَباب. غنچه. کوپله. سوارک. ( ادیب نطنزی ). غوزه. گوی. سیاب. نفاخة. فقاعة. ج ، حباب.
حبابة. [ ح َب ْ با ب َ ] ( اِخ ) از اعلام زنان عرب است.
حبابة. [ح َ ب َ ] ( اِخ ) نام زنی که ابوسلمه بتوذکی از وی روایت کند. ( منتهی الارب ).
حبابة. [ ح ِ ب َ ] ( اِخ ) السعدی. شاعری است سارق از عرب. ( منتهی الارب ).
حبابة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) الوالبیة. تابعیة است ( منتهی الارب ) و مکنی به ام الندی است. ( تنقیح المقال ج 1 ص 250 ).
حبابة. [ ح ُ ب َ ] ( ع اِ ) تأنیث حباب. دیو ماده. || دوست ( زن ).
حبابة. [ ح ُ ب َ ] ( ع اِ ) جانورکیست سیاه آبی. ج ، حُباب.
حبابة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) نام یکی از اصحاب حضرت باقر ( ع ) که از برکت دست او علیه السلام علت برص وی زائل شده است.
حبابة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) یکی از مغنیات مشهور عرب. وی محبوبه یزیدبن عبدالملک خلیفه اموی بود. اسم وی عالیة است و حبابه را با جاریه دیگر یزیدبن عبدالملک که مسماة به سلامة است و هر دو طرف توجه خلیفه بودند قینتی یزید مینامیدند و تعلق خاطر خلیفة به حبابة بدان حد بود که بیشتر اوقات خویش را بنظاره جمال و شنیدن آوازهای او میگذرانید و امور حکومت و خلافت را مهمل میگذاشت و در آخر روزی در حین تغنی دانه ناری بر شُش او جسته به خبه بمرد و مرگ او در خلیفه بدان حد گران آمد که بیش از هفت روز تحمل فراق وی نتوانست و بروز هفتم مرگ حبابة وفات کرد. رجوع به عقدالفریدج 4 ص 230 و ج 5 ص 205 و 207 و ج 7 ص 67 و البیان والتبیین ج 2 ص 101 و 102 و عیون الاخبار ج 2 ص 249 و قاموس الاعلام ترکی و تاریخ تمدن اسلامی جرجی زیدان ج 5 ص 31 شود.
حبابة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) دختر حارث بن ثعلبة، از بنی کهلان از عرب قحطان. مادر قبیله ای از عرب جاهلی. عبداﷲبن مدان گوید: «و بنوحبابة ضاربون قبابهم ». رجوع به نهایةالأرب قلقشندی ص 189 و الاعلام زرکلی ج 1 ص 209 شود. وی مادر صبح و ثعلبة دو جد جاهلی عرب است ، و فرزندان ایشان را بنی حبابة گویند. رجوع به بنی حبابه و نیز رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 346 و 347 شود.
حبابة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) دخت عجلان. یکی از رواة است. احمدبن خلیل از ابوسلمه از حبابة حدیثی نقل کرده. حبابه از مادر خود ام حفص و او از صفیة از ام حکیم از پیغمبر ( ص ) نقل کرده است. رجوع به عیون الاخبار ج 3 ص 36 و 37 شود.

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان آسیاب بخش هندیجان شهرستان خرمشهر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت فال شمع فال شمع فال ورق فال ورق