بیمار بانی
فرهنگ فارسی
جمله سازی با بیمار بانی
راحت جان و طبیبان دل یکدیگرند یار تیمار هم و صحت بیماری هم
مرض عشق من آن مایهٔ بدنامیها کرده او را به هلاک دل بیمار حریص
تا کشی بیمار هجران را، ز شوق بر سرش گاهی به عمدا میروی
شفای این دل بیمار جز لقای تو نیست طبیب جان خرابم کسی ورای تو نیست
به نوبهار رخ او اگرنه بیمار است در آفتاب چرا خفته است آهویش