لغت نامه دهخدا
مسند تست بحق بارز مجموع وجود
وآن دگرها همه ترقین عدم را تفضیل.انوری ( از شرفنامه منیری ).ور قلم در جهان کشد قهرش
بارز کون را دهد ترقین.انوری.کرده ترجیع حشو اشعارت
بارز صیت دیگران ترقین.انوری.بر اهل عقل چو کردند عرض دفتر تو
بنور بارز اعداد تو مگر ترقین.محمد عوفی صاحب لباب.گر کند آن زلف مشکین بارز مجموع حسن
صفحه ارژنگ را در حشو ترقین آورد.کمال اسماعیل ( از شرفنامه منیری ).و بر بارزروایات سلف که سربسر سهو بوده ترقین می نهاد. ( جهانگشای جوینی ).
منم ز جمع محبان تو فذلک و تو
کشیده بر سر من بی سبب خط ترقین.