تخافت

لغت نامه دهخدا

تخافت. [ ت َ ف ُ ] ( ع مص ) پنهانی گفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پنهانی و آرام سخن گفتن. ( از قطر المحیط ) ( اقرب الموارد ): فانطلقوا و هم یتخافتون. ( قرآن 23/68 ).

فرهنگ فارسی

پنهانی گفتن پنهانی و آرام سخن گفتن

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَا تُخَافِتْ: پنهان و مخفی نکن (کلمه خفت که مصدر تخافت باب تفاعل آن است ، به معنای کتمان و پنهان کردن چیزی است )
ریشه کلمه:
خفت (۳ بار)
(مثل فلس) آهسته سخن گفتن خفوت به ضمّ اوّل به معنی ساکت و آرام شدن است در مصباح گفته «خفت الرجل بصوته» یعنی صدایش را بلند نکرد و «خافت بقرائته مخافة» قرائت را با آواز بلند نخواند. نمازت را با صدای بلند و با صدای بسیار آهسته مخوان و میان این دو راهی بر گزین. تفصیل این آیه در «جهر» فریاد و مراد از «تخافت» بسیار آهسته است که خود خوان نیز نشنود. * میان خویش آهسته سخن گویند که توقف نکردید مگر ده روز. به راه افتادند در حالیکه به آرامی می‏گفتند: امروز فقیری در آن باغ پیش شما نیاید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال نخود فال نخود فال تک نیت فال تک نیت