بغم

لغت نامه دهخدا

بغم. [ ب ِ غ َ ] ( ص مرکب ) دلتنگ و فرومانده باشد. ( سروری ) ( اوبهی ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)غمم (۱۱ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت