صواب گوی

لغت نامه دهخدا

صواب گوی. [ ص َ ] ( نف مرکب ) درستگوی. راستگوی. آنکه سخن به صواب گوید. مقابل خطاگوی :
ز عقل من عجب آید صواب گویان را
که دل به دست تو دادن خلاف ایمانست.سعدی.رجوع به صواب و صواب گفتن شود.

فرهنگ فارسی

درستگوی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم