دق دار

لغت نامه دهخدا

دق دار. [ دِ] ( نف مرکب ) دق دارنده. مسلول. تب لازمی. || رنجور و دلازار. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به دق شود.

فرهنگ فارسی

دق دارنده . مسلول . تب لازمی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تک نیت فال تک نیت فال پی ام سی فال پی ام سی