بینی پاک کردن

لغت نامه دهخدا

بینی پاک کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بینی افشاندن. بینی گرفتن. آب بینی خود را بدستمال و غیره زدودن. امتخاط. تمخط. مخط. ( تاج المصادر بیهقی ).
- امثال :
بینی پاک کن پس حدیث ما کن . ( از اسرارالتوحید ).

فرهنگ فارسی

بینی افشاندن ٠ بینی گرفتن ٠ آب بینی خود را بدستمال و غیره زدودن ٠ امتخاط تمخط مخط ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم