دانشنامه اسلامی
از جمله احادیثی که آغاز بعثت را به خوبی و با تفصیل بیشتری روشن می سازد، روایتی است از حضرت امام هادی علیه السلام است. علی دوانی در کتاب تاریخ اسلام این روایت را به این صورت نقل می نماید:
«هنگامی که محمد صلی الله علیه و آله ترک تجارت شام گفت و آن چه خدا از آن راه به وی بخشیده بود به مستمندان بخشید، هر روز به کوه حرا می رفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار می نگریست، و شگفتی های رحمت و بدایع حکمت الهی را مورد مطالعه قرار می داد.
به اطراف آسمان ها نظر می دوخت، و کرانه های زمین و دریاها، دره ها، دشت ها و بیابان ها را از نظر می گذرانید، و از مشاهده آن همه آثار قدرت و رحمت الهی، درس عبرت می آموخت.
از آن چه می دید، به یاد عظمت خدای آفریننده می افتاد. آن گاه با روشن بینی خاصی به عبادت خداوند اشتغال می ورزید. چون به سن چهل سالگی رسید خداوند نظر به قلب وی نمود، دل او را بهترین و روشن ترین و نرم ترین دل ها یافت.
در آن لحظه خداوند فرمان داد درهای آسمان ها گشوده گردد. محمد صلی الله علیه و آله از آن جا به آسمان ها می نگریست، سپس خدا به فرشتگان امر کرد فرود آیند، و آن ها نیز فرود آمدند، و محمد صلی الله علیه و آله آن ها را می دید. خداوند رحمت و توجه مخصوص خود را از اعماق آسمان ها به سر محمد صلی الله علیه و آله و چهره او معطوف داشت.
در آن لحظه محمد صلی الله علیه و آله به جبرئیل که در هاله ای از نور قرار داشت نظر دوخت. جبرئیل به سوی او آمد و بازوی او را گرفت و سخت تکان داد و گفت: ای محمد! بخوان. گفت: چه بخوانم؟ «ما اقرا»؟