عشاب

لغت نامه دهخدا

عشاب. [ ع َش ْ شا ] ( ع ص ) گیاه شناس. نباتی. حشائشی. حشاش. شجار. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
عشاب. [ ع َش ْ شا ] ( اِخ ) احمدبن محمدبن ابراهیم مرادی قرطبی ، مکنی به ابوالعباس و مشهور به عشاب. مقری و از اهالی قرطبه بود و به سال 649 هَ.ق. متولد شد. صاحب تونس او را به وزارت گماشت. سپس به اسکندریه رفت و در آنجا بسال 736 هَ.ق. درگذشت. او را کتابی است در تفسیر و کتابی در معانی و بیان. ( از الاعلام زرکلی از غایة النهایة و الدرر الکامنة و شذرات الذهب ).

فرهنگ فارسی

احمد بن محمد ابن ابراهیم مرادی قرطبی مکنی به ابوالعباس و مشهور به عشاب مقری و از اهالی قرطبه بود و بسال ۶۴۹ قمری متولد شد صاحب تونس اورا بوزارت گماشت سپس به اسکندریه رفت و در آنجا بسال ۷۳۶ قمری درگذشت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال ابجد فال ابجد فال پی ام سی فال پی ام سی فال تک نیت فال تک نیت