سلطات

لغت نامه دهخدا

سلطات. [ س ِ ] ( ع ص ) سنابک سلطات ، سمهای تیز. ( منتهی الارب ). سمهای تیز. ( از آنندراج ). سمهای تیز از اسب. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم