سازاک

لغت نامه دهخدا

سازاک. ( اِ ) دهلیز. ( شعوری ). رواق. ( اشتینگاس ). پیشگاه و دهلیز. دالان و کریاس. ( ناظم الاطباء ) :
به نیکوکاری ( ! ) کوشش کن اگر اندک خرد داری
چو هر کس را گذرگه بوده سازاک عدم آخر.ابوالمعالی ( از شعوری ) ( ! )رجوع به سازک شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی