رهل

لغت نامه دهخدا

رهل. [ رَ هََ ] ( ع مص ) سست و جنبان شدن گوشت یکی و آماسیدن آن بی علت بیماری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). سست شدن گوشت. ( از تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ).
رهل. [ رَ هََ ] ( ع اِ ) زردابی که با بچه از زهدان برآید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
رهل. [ رَ هَِ ] ( ع ص ) سست و جنبان گوشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
رهل. [ رِ ] ( ع اِ ) ابر تنک که به شبنم ماند. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

ابر تنک که به شبنم ماند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال آرزو فال آرزو فال ورق فال ورق فال رابطه فال رابطه