تسبیل

لغت نامه دهخدا

تسبیل. [ ت َ ] ( ع مص ) سبیل کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). در باختن در راه خدای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). قرار دادن چیزی در راه خیر و در راه خدا. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ): یقال سبَّل ضیعته ُ و فی الحدیث : احبس اصلها وسبل ثمرتها. ( اقرب الموارد ). چنانکه در تعریف وقف گویند. هو حبس العین و تسبیل الثمرة. و رجوع به وقف و حبس شود. || مباح کردن چیزی را چنانکه گویی راهی برای رسیدن بدان قرار داده اند. ( متن اللغة )( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || سست کردن جامه. ( متن اللغة ). افکندن پرده و از آن معنی قول مردم که «سبل شعره » یعنی رها کرد آنرا. ( المنجد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) چیزی را در راه خدا به رایگان بخشیدن .

فرهنگ عمید

۱. به رایگان دادن چیزی در راه خدا.
۲. آب رایگان به همه دادن.

فرهنگ فارسی

سبیل کردن در باختن در راه خدای

ویکی واژه

چیزی را در راه خدا به رایگان بخشیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم