تسبیل. [ ت َ ] ( ع مص ) سبیل کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). در باختن در راه خدای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). قرار دادن چیزی در راه خیر و در راه خدا. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ): یقال سبَّل ضیعته ُ و فی الحدیث : احبس اصلها وسبل ثمرتها. ( اقرب الموارد ). چنانکه در تعریف وقف گویند. هو حبس العین و تسبیل الثمرة. و رجوع به وقف و حبس شود. || مباح کردن چیزی را چنانکه گویی راهی برای رسیدن بدان قرار داده اند. ( متن اللغة )( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || سست کردن جامه. ( متن اللغة ). افکندن پرده و از آن معنی قول مردم که «سبل شعره » یعنی رها کرد آنرا. ( المنجد ).
فرهنگ معین
(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) چیزی را در راه خدا به رایگان بخشیدن .
فرهنگ عمید
۱. به رایگان دادن چیزی در راه خدا. ۲. آب رایگان به همه دادن.