مرتبان. [ م َ ت َ ] ( اِ ) ظرفی که از چینی اعلا سازندو از آن زهر نمی تواند بگذرد و هر آوند و سبو مانندی که از چینی ساخته شده باشد. ( ناظم الاطباء ). شیشه ای چون استوانه و دهانه کمی تنگ تر از شکم. قسمی شیشه دهان گشاده که قنادان در آن خرده نبات کنند. شیشه نگاه داشتن ترشی جات را. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ) : با تمامی چینی آلات از لنگری های بزرگ فغفوری و مرتبانها و بادیه ها. ( عالم آرا، فرهنگ فارسی معین ). دندان اگر ز دوره او ارده می خورد فوقی نبات می خورد از مرتبان تو.فوقی ( یادداشت مرحوم دهخدا ). مرتبان. [ م َ ت َ ] ( اِخ ) نام جزیره ای است از جزایر هندوستان و در آنجا ظروف چینی سازند و مربیات در آن کنند و به اطراف برند و به اسم معروف است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).
فرهنگ عمید
نوعی ظرف چینی.
فرهنگ فارسی
ظرف، ظرف چینی ( اسم ) ظرف و کوز. گلی لعاب دار یا چینی دهن گشاد : ... با تمامی چینی آلات از لنگریهای بزرگ فغفوری و مرتبانها و بادیه ها ودیگر ظروف نفیس. غوری و فغفوری که در چینی خانه موجود بود وقف ژستان. متبرک. صفی. صفویه ... فرموده ... نام جزیره ای در هندوستان