فتح بن شخرف. [ ف َ ح ِ ن ِ ش َ رَ ] ( اِخ ) ابن داودبن مزاحم کشی ، مکنی به ابونصر. ابوالفرج بن جوزی او را در شمار زهاد و عباد و علمای اهل بغداد نام برده و از او حکایاتی نقل کرده است و گفتار بعضی مشایخ درباره وی آورده است ، از جمله گوید: امام احمدبن حنبل گفته است : از خراسان مانند فتح بن شخرف کسی بیرون نیامده است. ( از صفةالصفوة ابن الجوزی ج 2 ص 227 ). جامی گوید: از قدمای مشایخ خراسان است. سیزده سال در بغدادبود و از بغداد قوت نخورد، از انطاکیه وی را سویق می آوردند و میخورد. در حالت نزع با خود چیزی میگفت. گوش به او داشتند میگفت الهی اشتدّ شوقی الیک فعجل قدومی علیک. چون وی را می شستند بر ساق وی نبشته بزرگ سبز ( ؟ ) برخاسته از پوست [ دیدند ] که «الفتح ﷲ»، شیخ الاسلام از قول ابراهیم حربی گفت که من حاضر بودم و آن نوشته را دیدم. گویند سی وسه بار بر وی نماز کردند قریب سی هزار مرد. مرگ او در نیمه شعبان سال 273 هَ. ق. بود. ( از نفحات الانس جامی چ جدید تهران ص 48 ).