سبکری

لغت نامه دهخدا

سبکری. [ س ُ ک َ ] ( اِخ ) نام یکی از غلامانی است که یعقوب لیث صفار با خود از سیستان بیاورد، و عمرو لیث او را ببغداد فرستاد با هدیه های نیکو به نزدیک موفق و احمدبن ابی الاصبع با او یکجا برفت و در سال 275 هَ. ق. ببغداد رسید. و در زمان امارت ابوالحسن طاهربن محمد و لیث بن علی حکومت فارس را یافت ولی در زمان طاهر از او تبعیت نکرد و بر او مستولی شد. در این موقع علی بن لیث بسیستان مخفی بود و سبکری سر با او یکی داشت و پس از آن حکومت رخد را یافت. تا بالاخره حکومت او بکرمان و فارس قرار گرفت ، تا این که روز شنبه چهار روز باقی از ذی العقده سنه 299 او را ببغداد فرستاد. رجوع به فهرست تاریخ سیستان و رجوع به رودکی سعید نفیسی ص 382 و 395 شود.

دانشنامه آزاد فارسی

سُبْکَری ( ـ بغداد ۳۰۵ق)
سردار دولت صفاریان سیستان . در ۲۵۵ق که یعقوب لیث صفاری به فتح کابل می رفت ، سُبکری را، که از ترکان خلجی بود، به بندگی گرفت و در خدمت خود به کار گماشت . گویند چون سُبکری جوانی زیبارو بود یعقوب وی را بسیار دوست می داشت ، اما چون امیری پارسا بود یک چند او را دور از چشم خود نگه داشت . سُبکری در فرمانروایی یعقوب یا برادرش، عمرو، به حکومت فارس و کرمان برگزیده شد. در ۲۷۴ق عمرو او را با مالی بسیار به سفارت بغداد فرستاد. در ۲۸۷ق و همزمان با اسارت عمرو لیث به دست امیراِسماعیل سامانی، حاکم فارس بود و در شمار هواداران خلیفه مقتدر عباسی قرار گرفت . در ۲۹۷ق لیث بن علی صفاری با ۱۰هزار سوار به دفع سُبکری شتافت و او را مغلوب و منهزم کرد. سُبکری به طلب یاری به خلیفه پناه برد و به کمک او لیث را شکست داد و گرفتار کرد. اما روابط حسنۀ او با خلیفه چندان نپایید و چون تنها بخشی از خراجی را که تعهد کرده بود به بغداد فرستاد، خلیفه سپاهی برای گوشمالی او اعزام کرد. سبکری مغلوب شد و به هرات و سپس به مرو گریخت . احمد بن اسماعیل سامانی او را دربند کرد و به بغداد فرستاد و سرانجام در زندان بغداد درگذشت .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم