۱. (روان پزشکی ) توجه دادن فکر و علاقه به باطن خویش به جای اندیشه و توجه به جهان خارج. ۲. به درون خود فرورفتن.
فرهنگ فارسی
بدرون خودفرورفتن، توجه دادن فکرعلاقه بباطن
فرهنگستان زبان و ادب
{introversion} [روان شناسی] توجه فرد به افکار و احساس خویش به جای تمایل به ارتباط با جهان بیرون و تعامل اجتماعی
دانشنامه عمومی
درون گرایی (دورگه). درون گرایی ( به انگلیسی: Introgression ) که همچنین با عنوان دورگه زایی درون گرا ( introgressive hybridization ) نیز شناخته می شود، در ژنتیک عبارت است از انتقال ماده ژنتیکی از یک گونه به خزانهٔ ژنی دیگر با تلاقی مکرر یک دورگه برگشتی بین گونه ای با یکی از گونه های مادری اش. درون گرایی یک فرایند درازمدت است، حتی زمانی که مصنوعی باشد. ممکن است چندین نسل دورگه طول بکشد تا اینکه تلاقی قابل توجهی رخ دهد. این فرایند از اکثر شکل های جریان ژنی متمایز است زیرا بین دو جمعیت از گونه های مختلف به جای دو جمعیت از یک گونه رخ می دهد.
دانشنامه آزاد فارسی
درون گرایی (introversion) در روان شناسی، دل مشغول خود بودن معمولاً همراه با کناره گیری از دیگران، و متضاد برون گرایی. این اصطلاح را کارل یونگ، روان پزشک سوئیسی، در ۱۹۲۴ برای توصیف اسکیزوفرنی به کار برد و دریافت که در این بیماری اهمیت فاعل شناسایی جانشین اهمیت متعلق شناسایی (واقعیت خارجی) می شود. در روان کاوی نیز این اصطلاح زمانی به کار می رود که سائق های غریزی، به جای اشیای واقعی، به اشیای خیالی معطوف می شود. «نیروگذاری روانی تخیلی» اصطلاح دیگری برای این حس است.