جهادی

لغت نامه دهخدا

جهادی.[ ج ُ دا ] ( ع اِ ) منتهای کوشش. ( منتهی الارب ). قصاری. غایت امر. ( اقرب الموارد ): جهاداک ان تفعل کذا؛ یعنی منتهای کوشش تو اینست که این کار را انجام دهی.
جهادی. [ج ِ دی ی ] ( ع ص نسبی ، اِ ) نوعی مسکوک طلای ترکی عراقی که ارزش آن 340 قرش رایج بود. این کلمه منسوب است به جِهاد و گمان میرود که در ایام جهاد یعنی جنگ با کفار ضرب شده است. ( النقود العربیة ص 96، 97، 172 ).

فرهنگ فارسی

نوعی مسکوک طلای ترکی عراقی که ارزش آن ۳۴٠ قرش رایج بود .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم