کشت و زاد

لغت نامه دهخدا

کشت و زاد. [ ک ِ ت ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) کاشتن وزادن. نطفه و تخم افکندن و نتاج آوردن :
مرا کشت و زادیست در طینت دل
که حاجت به حوا و آدم ندارم.خاقانی.کشت و زاد از پی بیشی غلامانش کنند
چار مادرکه در این نه پدر آمیخته اند.خاقانی.

فرهنگ فارسی

کاشتن و زدان . نطفه و تخم افکندن و نتاج آوردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم