مهره کرده

لغت نامه دهخدا

مهره کرده. [ م ُ رَ / رِک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مهره زده. مرزز. مهره کرد.

فرهنگ فارسی

مهره زده مرزز مهره کرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال احساس فال احساس فال ای چینگ فال ای چینگ فال مکعب فال مکعب