مجلس ساختن

لغت نامه دهخدا

مجلس ساختن. [ م َ ل ِ ت َ ] ( مص مرکب ) مجلس ترتیب دادن. تشکیل دادن ضیافت و میهمانی : و مجلسی ساخته بودند که کس مانند آن یاد نداشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 276 ).
ز لطف طبع جز آوازه را طلب نکنی
به وقت ساختن مجلس و نهادن خوان.امیرمعزی ( از آنندراج ).نسازم مجلسی کز سایه خویش
همانا مجلس آشویی ندارم.خاقانی.و رجوع به مجلس شود.

فرهنگ فارسی

مجلس ترتیب دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال مکعب فال مکعب فال ابجد فال ابجد فال احساس فال احساس