قوت داشتن

لغت نامه دهخدا

قوت داشتن. [ ق ُوْ وَ ت َ] ( مص مرکب ) نیرومند بودن. طاقت داشتن :
ساعد دل چون نداشت قوت بازوی صبر
دست غمش درشکست پنجه نیروی من.سعدی.

فرهنگ فارسی

نیرومند بودن طاقت داشتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم