قنداق کردن

لغت نامه دهخدا

قنداق کردن. [ ق ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بستن شیرخواره را در قنداق. || بستن حوله یک پارچه تر پیرامون سینه و پهلو و پشت مبتلای به ذات الریه و ذات الجنب. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

بستن شیرخواره را در قنداق یا بستن حوله یک پارچه تر پیرامون سینه و پهلو و پشت مبتلای بذات الریه و ذات الجتب .

دانشنامه عمومی

قنداق کردن رسمی دیرینه به صورت پیچیدن شیرخوارگان در پتو یا پارچه های مشابه است تا از حرکت اعضای خارجی جلوگیری شود.
برخی نویسندگان بر آن اند که قنداق کردن دوباره دارد رایج می شود، گرچه بحث هایی دربارهٔ اثرات روانشناسانه و پزشکی آن در جریان است. برخی مطالعات پزشکی نشان می دهد قنداق کردن به نوزادان کمک می کند بخوابند و خواب بمانند و خوابیدن به پشت ریسک سندروم مرگ ناگهانی نوزاد ( SIDS ) را کم می کند
به هر روی مطالعات قطعی نیست و یک مطالعه دیگر نشان می دهد که قنداق کردن ریسک SIDS را زیاد می کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم