عیادت کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دیدار کردن. به دیدار کسی رفتن. بیمارپرسی. به پرسش بیمار رفتن. - عیادت بیمار کردن ؛ رفتن برای احوالپرسی و ملاقات بیمار. ( ناظم الاطباء ) : عیادت دل بیمار من کند قدمش که از زمین فلک افتخار میسازد.خاقانی.
فرهنگ فارسی
دیدار کردن بدیدار کسی رفتن بیمار پرسی به پرسش بیمار رفتن