سرما سرما شدن

لغت نامه دهخدا

سرماسرما شدن. [ س َ س َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) مقدمه تب از برای کسی پیدا شدن. لرزآمدن. به لرزه افتادن از سرما یا از بیماری و تب.

فرهنگ فارسی

مقدم. تب از برای کسی پیدا شدن . لرز آمدن . به لرزه افتادن از سرما . یا از بیماری و تب .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال میلادی فال میلادی فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال چوب فال چوب