سر زانو نشستن

لغت نامه دهخدا

سر زانو نشستن. [ س َ رِ ن ِ ش َ ت َ ] ( مص مرکب ) به اندیشه و تأمل نشستن. به تفکر سر بر زانو گذاشتن :
سری داریم و آن سر هم شکسته
بحسرت بر سر زانو نشسته.نظامی.

فرهنگ فارسی

باندیشه و تامل نشستن . بتفکر سر بر زانو گذاشتن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال رابطه فال رابطه فال مکعب فال مکعب فال تخمین زمان فال تخمین زمان