ساق حر

لغت نامه دهخدا

ساق حر. [ ق ِ ح ُرر ] ( اِ مرکب ) قمری نر. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). نر از فاخته هاست بواسطه آنکه حکایت صدای او ساق حر است. ( شرح قاموس ). فاخته نر. ( ناظم الاطباء ). ذکر القماری. ( قطر المحیط ). || قمری بچه. ( دهار ). || کبوتر است و حِرّ فرخ اوست. ( شرح قاموس ). کبوتر است و بچه آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کبوتر نر. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). || وَرَشان و آن مرغی است مانند کبوتر و وحشی است. حَیْذَوان یا حَیذُوان.

فرهنگ فارسی

قمری نر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ورق فال ورق فال ارمنی فال ارمنی فال میلادی فال میلادی