رنگ بردن

لغت نامه دهخدا

رنگ بردن. [ رَ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) رنگ اصلی چیزی را زایل ساختن. چیزی را از رنگ اصلی بگردانیدن. تغییر دادن و دگرگون ساختن رنگ چیزی. رنگ برداشتن :
هزار آفرین بر می سرخ باد
که از روی ما رنگ خجلت ببرد.صائب ( از بهار عجم ). || با ترسانیدن و بیم دادن رنگ از چهره کسی زایل کردن :
چنان در راه غارت پی فشردند
که رنگ هندیان را نیز بردند.حکیم زلالی ( از بهار عجم ).آنکه گر صدمه قهرش متلاشی گردد
از رخ خصم برد هیبت او رنگ عذار.علی قلی بیک خراسانی ( از بهار عجم ).

فرهنگ فارسی

رنگ اصلی چیزی را زایل ساختن چیزی را از رنگ اصلی بگردانیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال احساس فال احساس فال حافظ فال حافظ فال عشقی فال عشقی