دشوار ساختن

لغت نامه دهخدا

دشوار ساختن. [ دُش ْ ت َ ] ( مص مرکب ) دشوار کردن. سخت کردن. مشکل کردن :تمعیص ؛ دشوار ساختن کار بر کسی. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

دشوار کردن . سخت کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم