خشک اندام

لغت نامه دهخدا

خشک اندام.[ خ ُ اَ ] ( ص مرکب ) لاغر. نحیف. کم گوشت. ( ناظم الاطباء ). آنکه گوشت و رطوبت در تن او نمانده است. نزار. پوست بر استخوان ترنجیده. پوست به استخوان چسبیده. ( یادداشت بخط مؤلف ) : عضو که ضمور دارد و خشک اندام را فربه کند. ( الابنیة عن حقایق الادویه ). کشتی گیران بکار دارند [ سندروس را ] تا عصبهاء ایشان قوی شود و خشک اندام و سبک شوند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ عمید

لاغر، نحیف.

فرهنگ فارسی

لاغر نحیف کم گوشت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال انگلیسی فال انگلیسی فال رابطه فال رابطه فال نوستراداموس فال نوستراداموس