تکلیف کش

لغت نامه دهخدا

تکلیف کش. [ ت َ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) زحمت کش. فرمانبردار. که رنج وسختی تحمل کند. که زحمت کشد و رنج برد :
بدهم این زر را بدین تکلیف کش
تا دو سه روزی شود از قوت خوش.مولوی.رجوع به تکلیف و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) زحمت کش رنجبر .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم