عمهاء

لغت نامه دهخدا

عمهاء. [ ع َ ] ( ع ص ) أرض عَمْهاء؛ زمین که در وی نشان و علم نباشد. ( منتهی الارب ). زمینی که نشانه ها و علاماتی که راه نجات را بنمایاند، در آن نباشد. ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لحظه
لحظه
شیمیل
شیمیل
نجورسن
نجورسن
ارین
ارین